زیر چتر بارون.قطره قطره چه آروم.ذره ذره دلامون
نزدیک میشدن وقتی بالا مرفت صدای خنده هامون
کسی نبود صد رامون.
حالا از اون روزا چی مونده واسم جر یه قلب داغون.
آآ.روزا مثل برق و باد رد شد.رومون به روی هم باز تر شد. نمیدونم چه خطایی ازم سر زد رفت و باهام بد شد
شاید یکی دیگرو دوست داشت.حتما دوباره دوستاش
زیر پاش نشستن که برو با یکی دیگه دوست باش
**** هی تو که دستاته تو دستاش.واسه تو میزنه نفس هاش
یه روزی من جای تو بودم و بهم خنجر زد از پشت
الان کوری نمیبینی جز چشاش.میمیری واسه خنده هاش ولی فراموش نکن طعم بوسه های منو داره لباش
دلم برات تنگ شده اما من... من میتونم این دوری رو تحمل کنم به فاصله ها فکر نمیکنم میدونی چرا؟؟ آخه جای نگاهت رو نگاهم مونده هنوز عطر دستات رو از دستام میتونم استشمام کنم رد احساست روی دلم جا مونده میتونم تپشهای قلبت رو بشمارم چشمای بیقرارت هنوزم دارن باهام حرف میزنن حالا چطور بگم تنهام، چطور بگم تو نیستی، چطور بگم با من نیستی؟؟ آره خودت میدونی، میدونی که همیشه با منی میدونی که تو، توی لحظه لحظه های من جاری هستی آخه تو توی قلب منی. آره تو قلب من برای همینه که همیشه با منی برای همینه که حتی یه لحظه هم ازم دور نیستی برای همینه که میتونم دوریت رو تحمل کنم آخه هر وقت دلم برات تنگ میشه هر وقت حس میکنم دیگه طاقت ندارم دیگه نمیتونم تحمل کنم دستامو میذارم رو صورتم و یه نفس عمیق میکشم دستامو که بو میکنم مست میشم، مست از عطرت صدای مهربونت رو میشنوم و آخر همه اینها به یه چیز میرسم ... به عشق و به تو اونوقت دلتنگیم بر طرف میشه اونوقت تو رو نزدیکتر از همیشه حس میکنم اونوقت دیگه تنها نیستم حالا من این تنهایی رو خیلی خیلی دوسش دارم به این تنهایی دل بستم حالا میدونم که این تنهایی خالی نیست پر از یاد عشقه ، پر از اشکهای گرم عاشقونه
وقتی سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختری بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو "داداشی" صدا می کرد . به موهای مواج و زیبای اون خیره شده بودم و آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه . اما اون توجهی به این مساله نمیکرد . آخر کلاس پیش من اومد و جزوه جلسه پیش رو خواست . من جزومو بهش دادم .بهم گفت:"متشکرم". میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خیلی خجالتی هستم ..... علتش رو نمیدونم . تلفن زنگ زد .خودش بود . گریه می کرد. دوستش قلبش رو شکسته بود. از من خواست که برم پیشش. نمیخواست تنها باشه. من هم اینکار رو کردم. وقتی کنارش رو کاناپه نشسته بودم. تمام فکرم متوجه اون چشمهای معصومش بود. آرزو میکردم که عشقش متعلق به من باشه. بعد از 2 ساعت دیدن فیلم و خوردن 3 بسته چیپس ، خواست بره که بخوابه ، به من نگاه کرد و گفت :"متشکرم " . میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خیلی خجالتی هستم ..... علتش رو نمیدونم . روز قبل از جشن دانشگاه پیش من اومد. گفت :"قرارم بهم خورده ، اون نمیخواد با من بیاد" . من با کسی قرار نداشتم. ترم گذشته ما به هم قول داده بودیم که اگه زمانی هیچکدوممون برای مراسمی پارتنر نداشتیم با هم دیگه باشیم ، درست مثل یه "خواهر و برادر" . ما هم با هم به جشن رفتیم. جشن به پایان رسید . من پشت سر اون ، کنار در خروجی ، ایستاده بودم ، تمام هوش و حواسم به اون لبخند زیبا و اون چشمان همچون کریستالش بود. آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه ، اما اون مثل من فکر نمی کرد و من این رو میدونستم ، به من گفت :"متشکرم ، شب خیلی خوبی داشتیم " . میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خیلی خجالتی هستم ..... علتش رو نمیدونم . یه روز گذشت ، سپس یک هفته ، یک سال ... قبل از اینکه بتونم حرف دلم رو بزنم روز فارغ التحصیلی فرا رسید ، من به اون نگاه می کردم که درست مثل فرشته ها روی صحنه رفته بود تا مدرکش رو بگیره. میخواستم که عشقش متعلق به من باشه. اما اون به من توجهی نمی کرد ، و من اینو میدونستم ، قبل از اینکه کسی خونه بره به سمت من اومد ، با همون لباس و کلاه فارغ التحصیلی ، با گریه منو در آغوش گرفت و سرش رو روی شونه من گذاشت و آروم گفت تو بهترین داداشی دنیا هستی ، متشکرم. میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خیلی خجالتی هستم ..... علتش رو نمیدونم . نشستم روی صندلی ، صندلی ساقدوش ، اون دختره حالا داره ازدواج میکنه ، من دیدم که "بله" رو گفت و وارد زندگی جدیدی شد. با مرد دیگه ای ازدواج کرد. من میخواستم که عشقش متعلق به من باشه. اما اون اینطوری فکر نمی کرد و من اینو میدونستم ، اما قبل از اینکه بره رو به من کرد و گفت " تو اومدی ؟ متشکرم" میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خیلی خجالتی هستم ..... علتش رو نمیدونم . سالهای خیلی زیادی گذشت . به تابوتی نگاه میکنم که دختری که من رو داداشی خودش میدونست توی اون خوابیده ، فقط دوستان دوران تحصیلش دور تابوت هستند ، یه نفر داره دفتر خاطراتش رو میخونه ، دختری که در دوران تحصیل اون رو نوشته. این چیزی هست که اون نوشته بود : " تمام توجهم به اون بود. آرزو میکردم که عشقش برای من باشه. اما اون توجهی به این موضوع نداشت و من اینو میدونستم. من میخواستم بهش بگم ، میخواستم که بدونه که نمی خوام فقط برای من یه داداشی باشه. من عاشقش هستم. اما .... من خجالتی ام ... نمیدونم ... همیشه آرزو داشتم که به من بگه دوستم داره. .... ای کاش این کار رو کرده بودم ................."
تو رو بوسیدم و گفتم خداحافظ تو هم خندیدی و گفتی خداحافظ تو می رفتی و خندیدی به این قلب پره دردم ولی من اشک چشمامو به آستین پاک می کردم نفهمیدی دلم خون بود گلوم از بغض داغون بود نفهمیدی شکستم من روی زانو نشستم من نفهمیدی چقدر سخته خداحافظ به تو گفتن به ظاهر از تو دل کندن توی دل واسه تو مردن تو می رفتی و خندیدی به این قلب پره دردم ولی من اشک چشمامو به آستین پاک می کردم ..
سلام دوست عزیز
ممنون میشم که
حتما نظراتو کامنت
های خودتون رو
بذارید
حتما به دیدنتون
خواهم آمد
دوستدار شما پارسا
....I LOVE YOU
......I LOVE YOU
......... I LOVE YOU
......I LOVE YOU
....I LOVE YOU
..I LOVE YOU
I LOVE YOU
I LOVE YOU
..I LOVE YOU
....I LOVE YOU
......I LOVE YOU
......... I LOVE YOU
......I LOVE YOU
....I LOVE YOU
..I LOVE YOU
I LOVE YOU
I LOVE YOU
..I LOVE YOU
....I LOVE YOU
......I LOVE YOU
......... I LOVE YOU
......I LOVE YOU
....I LOVE YOU
..I LOVE YOU
I LOVE YOU
I LOVE YOU
..I LOVE YOU
....I LOVE YOU
......I LOVE YOU
......... I LOVE YOU
......I LOVE YOU
....I LOVE YOU
..I LOVE YOU
I LOVE YOU
I LOVE YOU
..I LOVE YOU
....I LOVE YOU
......I LOVE YOU
......... I LOVE YOU
......I LOVE YOU
....I LOVE YOU
..I LOVE YOU
I LOVE YOU
I LOVE YOU
..I LOVE YOU
....I LOVE YOU
......I LOVE YOU
......... I LOVE YOU
......I LOVE YOU
....I LOVE YOU
..I LOVE YOU
I LOVE YOU
I LOVE YOU
..I LOVE YOU
....I LOVE YOU
......I LOVE YOU
......... I LOVE YOU
......I LOVE YOU
....I LOVE YOU
..I LOVE YOU
I LOVE YOU
I LOVE YOU
..I LOVE YOU
....I LOVE YOU
......I LOVE YOU
......... I LOVE YOU
......I LOVE YOU
....I LOVE YOU
..I LOVE YOU
I LOVE YOU
I LOVE YOU
..I LOVE YOU
....I LOVE YOU
......I LOVE YOU
......... I LOVE YOU
......I LOVE YOU
....I LOVE YOU
....I LOVE YOU
......I LOVE YOU
......... I LOVE YOU
......I LOVE YOU
....I LOVE YOU
..I LOVE YOU
I LOVE YOU
I LOVE YOU
..I LOVE YOU
....I LOVE YOU
......I LOVE YOU
......... I LOVE YOU
......I LOVE YOU
....I LOVE YOU
..I LOVE YOU
I LOVE YOU
I LOVE YOU
..I LOVE YOU
....I LOVE YOU
......I LOVE YOU
......... I LOVE YOU
......I LOVE YOU
....I LOVE YOU
..I LOVE YOU
I LOVE YOU
I LOVE YOU
..I LOVE YOU
....I LOVE YOU
......I LOVE YOU
......... I LOVE YOU
......I LOVE YOU
....I LOVE YOU
..I LOVE YOU
I LOVE YOU
I LOVE YOU
..I LOVE YOU
....I LOVE YOU
......I LOVE YOU
......... I LOVE YOU
......I LOVE YOU
....I LOVE YOU
..I LOVE YOU
I LOVE YOU
I LOVE YOU
..I LOVE YOU
....I LOVE YOU
......I LOVE YOU
......... I LOVE YOU
......I LOVE YOU
....I LOVE YOU
..I LOVE YOU
I LOVE YOU
I LOVE YOU
..I LOVE YOU
....I LOVE YOU
......I LOVE YOU
......... I LOVE YOU
......I LOVE YOU
....I LOVE YOU
..I LOVE YOU
I LOVE YOU
I LOVE YOU
..I LOVE YOU
....I LOVE YOU
......I LOVE YOU
......... I LOVE YOU
......I LOVE YOU
....I LOVE YOU
..I LOVE YOU
I LOVE YOU
I LOVE YOU
..I LOVE YOU
....I LOVE YOU
......I LOVE YOU
......... I LOVE YOU
......I LOVE YOU
....I LOVE YOU
parsa_bimokh@yahoo.com
نازترین عکسهای ایرانی
[RIGHT][COLOR=#548dd4]برای ٍبت لینک وبلاگ خود،ابتدا وبلاگ مارا با نام [/COLOR][B][COLOR=#ff0000]پسرک تنها[/COLOR][/B][COLOR=#548dd4] و آدرس[/COLOR][B][COLOR=#ff0000]alone.boy.mahtarin.com[/COLOR][/B][/RIGHT][COLOR=#548dd4]لینک نموده بعد مشخصات خود را کامل نموده!!![/COLOR]
[COLOR=#548dd4]با تشکر مدریت وبلاگ![/COLOR]